گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر عاملی
جلد هفتم
سوره صافات



اشاره
44- 37 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 7 -
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 1 تا 74
- 37 وَ الصَّافّات صَ  فا [ 1] فَالزّاجِرات زَجراً [ 2] فَالتّالِیات ذِکراً [ 3] إِن إِلهَکُم لَواحِدٌ [ 4] -قرآن- 1 - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
صفحه 124 از 244
[ 108 رَبُّ السَّماوات وَ الَأرض وَ ما بَینَهُما وَ رَبُّ المَشارِق [ 5] إِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِزِینَۀٍ الکَواکِب [ 6] وَ حِفظاً مِن کُل شَیطان مارِدٍ [ 7
297 إِلاّ مَن خَطِفَ الخَطفَۀَ فَأَتبَعَهُ - لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی المَلَإِ الَأعلی وَ یُقذَفُونَ مِن کُل جانِب [ 8] دُحُوراً وَ لَهُم عَذاب واصِب [ 9] -قرآن- 1
شِهاب ثاقِب [ 10 ] فَاستَفتِهِم أَ هُم أَشَ دُّ خَلقاً أَم مَن خَلَقنا إِنّا خَلَقناهُم مِن طِین لازِب [ 11 ] بَل عَجِبتَ وَ یَسخَرُونَ [ 12 ] وَ إِذا ذُکِّرُوا لا
273 وَ قالُوا إِن هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِین [ 15 ] أَ إِذا مِتنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا - یَذکُرُونَ [ 13 ] وَ إِذا رَأَوا آیَۀً یَستَسخِرُونَ [ 14 ] -قرآن- 1
250 وَ - لَمَبعُوثُونَ [ 16 ] أَ وَ آباؤُنَا الَأوَّلُونَ [ 17 ] قُل نَعَم وَ أَنتُم داخِرُونَ [ 18 ] فَإِنَّما هِیَ زَجرَةٌ واحِ دَةٌ فَإِذا هُم یَنظُرُونَ [ 19 ] -قرآن- 1
[ قالُوا یا وَیلَنا هذا یَوم الدِّین [ 20 ] هذا یَوم الفَصل الَّذِي کُنتُم بِه تُکَذِّبُونَ [ 21 ] احشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزواجَهُم وَ ما کانُوا یَعبُدُونَ [ 22
283 ما لَکُم لا تَناصَ رُونَ [ 25 ] بَل هُم الیَومَ - مِن دُونِ اللّه فَاهدُوهُم إِلی صِ راطِ الجَحِیم [ 23 ] وَ قِفُوهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ [ 24 ] -قرآن- 1
- [ مُستَسلِمُونَ [ 26 ] وَ أَقبَلَ بَعضُ هُم عَلی بَعض یَتَساءَلُونَ [ 27 ] قالُوا إِنَّکُم کُنتُم تَأتُونَنا عَن الیَمِین [ 28 ] قالُوا بَل لَم تَکُونُوا مُؤمِنِینَ [ 29
227 وَ ما کانَ لَنا عَلَیکُم مِن سُلطان بَل کُنتُم قَوماً طاغِینَ [ 30 ] فَحَق عَلَینا قَول رَبِّنا إِنّا لَذائِقُونَ [ 31 ] فَأَغوَیناکُم إِنّا کُنّا غاوِینَ - قرآن- 1
272 إِنَّهُم کانُوا إِذا قِیلَ لَهُم لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ - 32 ] فَإِنَّهُم یَومَئِذٍ فِی العَذاب مُشتَرِکُونَ [ 33 ] إِنّا کَ ذلِکَ نَفعَل بِالمُجرِمِینَ [ 34 ] -قرآن- 1 ]
یَستَکبِرُونَ [ 35 ] وَ یَقُولُونَ أَ إِنّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجنُون [ 36 ] بَل جاءَ بِالحَق وَ صَدَّقَ المُرسَلِینَ [ 37 ] إِنَّکُم لَذائِقُوا العَذاب الَألِیمِ
298 إِلاّ عِبادَ اللّه المُخلَصِ ینَ [ 40 ] أُولئِکَ لَهُم رِزقٌ مَعلُوم [ 41 ] فَواکِه وَ هُم - 38 ] وَ ما تُجزَونَ إِلاّ ما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 39 ] -قرآن- 1 ]
177 یُطاف عَلَیهِم بِکَأس مِن مَعِین [ 45 ] بَیضاءَ لَذَّةٍ لِلشّارِبِینَ - مُکرَمُونَ [ 42 ] فِی جَنّات النَّعِیم [ 43 ] عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ [ 44 ] -قرآن- 1
212 فَأَقبَلَ - 46 ] لا فِیها غَول وَ لا هُم عَنها یُنزَفُونَ [ 47 ] وَ عِندَهُم قاصِ رات الطَّرف عِین [ 48 ] کَأَنَّهُن بَیض مَکنُون [ 49 ] -قرآن- 1 ]
بَعضُ هُم عَلی بَعض یَتَساءَلُونَ [ 50 ] قالَ قائِل مِنهُم إِنِّی کانَ لِی قَرِین [ 51 ] یَقُول أَ إِنَّکَ لَمِنَ المُ َ ص دِّقِینَ [ 52 ] أَ إِذا مِتنا وَ کُنّا تُراباً وَ
[ 266 فَاطَّلَعَ فَرَآه فِی سَواءِ الجَحِیم [ 55 ] قالَ تَاللّه إِن کِدتَ لَتُردِین [ 56 - عِظاماً أَ إِنّا لَمَدِینُونَ [ 53 ] قالَ هَل أَنتُم مُطَّلِعُونَ [ 54 ] -قرآن- 1
247 إِن هذا - وَ لَو لا نِعمَۀُ رَبِّی لَکُنت مِنَ المُح َ ض رِینَ [ 57 ] أَ فَما نَحن بِمَیِّتِینَ [ 58 ] إِلاّ مَوتَتَنَا الأُولی وَ ما نَحن بِمُعَذَّبِینَ [ 59 ] -قرآن- 1
لَهُوَ الفَوزُ العَظِیم [ 60 ] لِمِثل هذا فَلیَعمَل العامِلُونَ [ 61 ] أَ ذلِکَ خَیرٌ نُزُلًا أَم شَجَرَةُ الزَّقُّوم [ 62 ] إِنّا جَعَلناها فِتنَۀً لِلظّالِمِینَ [ 63 ] إِنَّها شَجَرَةٌ
238 طَلعُها کَأَنَّه رُؤُسُ الشَّیاطِین [ 65 ] فَإِنَّهُم لَآکِلُونَ مِنها فَمالِؤُنَ مِنهَا البُطُونَ [ 66 ] ثُم إِن لَهُم - تَخرُج فِی أَصل الجَحِیم [ 64 ] -قرآن- 1
261 فَهُم عَلی آثارِهِم یُهرَعُونَ - عَلَیها لَشَوباً مِن حَمِیم [ 67 ] ثُم إِن مَرجِعَهُم لَإِلَی الجَحِیم [ 68 ] إِنَّهُم أَلفَوا آباءَهُم ضالِّینَ [ 69 ] -قرآن- 1
70 ] وَ لَقَد ضَل قَبلَهُم أَکثَرُ الَأوَّلِینَ [ 71 ] وَ لَقَد أَرسَلنا فِیهِم مُنذِرِینَ [ 72 ] فَانظُر کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُنذَرِینَ [ 73 ] إِلاّ عِبادَ اللّه المُخلَصِینَ ]
سخت « لاذب » . همیشگی و دائم « واصب » . دور کردن و از پیش راندن « دحور » : 224 [ صفحه 280 ] معنی لغات - 74 ] -قرآن- 1 ]
بفتح اوّل: هلاکت « غول » . از مصدر دخر بفتح اوّل و دخور بضم اوّل و دوّم بمعنی خواري و کوچکی « داخرون » . چسبنده، ثابت
بفتح « طلع » . از مصدر نزف بفتح اوّل: تمام آب چاه را کشیدن، مست شدن، عقل از دست دادن « یُنزَفُونَ » . مستی، گرفتاري ناگهانی
« شوب » . اوّل: اوّل نموداري خرما از گل آن و غلافی بشکل دو کفش بر هم نهاده که میوهي درخت خرما لاي آن چیده شده است
از مصدر هرع بفتح اوّل و دوم بمعنی بشتاب رفتن. -قرآن- « یهرعون » . بفتح اوّل بمعنی آمیختن و آنچه با چیز دیگر آمیخته میشود
257-244 ترجمه: بنام خداي بخشنده بهمگان و مهربان به بندگان 1 سوگند به فرشتگان صف کشیده بفرمان 2 و هم بآن فرشتگان
که ابرها را بفرمان دارند [ یا به آیات قرآن که از بد جلوگیرند] 3 و سوگند بآنها که قرآن میخوانند 4 که البتّه خداي شما یکی
است 5 که پروردگار آسمان است و زمین و آنچه در میان دارند و هم پروردگار مشرق است و مغرب 6 البتّه ما هستیم که آسمان
دنیا را بستارگان آراستیم 7 براي جلوگیري از هر دیو سرکشی 8 که از هر سوي آنها را به سختی برانند تا گوش بعالم بالا فرا ندهند
9 و همیشه در آزار باشند [و هیچ نشنوند] 10 جز آنکه دزدیده چیزي رباید و تیري سوزان دنبالش کند 11 پس اي محمّد از
منکرین بپرس: که آیا آفرینش آنها سختتر و استوارتر است یا آنچه آفریدهایم با اینکه ایشان آفرینششان از خاکی چسبنده بود [و
آسان بازشان گردانیم و باز هم رستاخیز باور ندارند و] 12 تو را از آنها شگفت آید و ایشان تو را مسخره کنند 13 و آنچه از حقّ
صفحه 125 از 244
براي شان گویند پرواي آن نکنند 14 و چون نشانهاي از حق بینند بمسخره گیرند 15 و گویند: جادوي آشکار است و بس 16 مگر
آنگاه که [ صفحه 281 ] مردیم و استخوان و خاك بودیم باز ما را از جاي بلند کنند 17 یا پدران در گذشته ما را! اي پیغمبر 18 تو
بگو: بلی، بخواري شما را برانگیزند 19 و آن بیک آواز سخت است و آنها چشم بانتظار آسودگیند و نگران باین پیش آمد ناگهانی
20 و گویند: اي واي که اکنون روز جزا است 21 [و بشنوند:] امروز هنگام جدائی درست و نادرست است که شما دروغش
میشمردید 22 [آنگاه فرمان رسد]: ستم- کاران را با جفت و همکارشان با آنچه پرستیدند بیکجا فراهم کنید 23 و پس به آتش
رهبري شان کنید 24 و بجلو آتش نگاه شان دارید که مسئولند 25 [و گوئید] چرا یکدگر را یاري نمیکنید! 26 بلی امروز
همگیشان سرسپردهاند و تسلیم 27 و روي پرسش بیکدگر آرند 28 و گویند: شما بخیر خواهی ما آمدید [پس براي ما چه کردید!
و آن رهبرانشان] 29 گویند: [نه ما تقصیر کار بودیم] بلکه شما ایمان نداشتید 30 چه ما بر شما سلطنت و برتري نداشتیم که شما
سرکش و نافرمان بودید 31 و اکنون سرنوشت پروردگار ما بر ما نمودار شد که همگی عذاب بچشیم 32 و ما خود گمراه بودیم و
شما را [هم که ایمان نداشتید] گمراهتان کردیم 33 پس بچنین روز همگی شریک در عذابند 34 که ما با بدکاران چنین کنیم 35
زیرا چون بایشان میگفتند: خدا یک است و بس، آنها بزرگی خود نمودار میکردند 36 و میگفتند: مگر شود بخاطر شاعري دیوانه
دست از خدایان خود بداریم! 37 ولی نه چنین است بلکه حق و حقیقت آورده است و پیغمبران را درست شمرده است 38 و شما
بایستی عذابی سخت بچشید 39 و جز آنچه کردهاید سزا نبینید 40 و فقطّ بندگان خالص خدا آسوده ز آزارند 41 و چنین کسان
روزي معیّن دارند 42 که میوهها است با احترام و بزرگواري 43 به میان بهشتان پر ناز و نعمت 44 و دوستان بر تختها برابر یکدگر
نشسته 45 و جامهاي آب صاف خوشگوار 46 براي هر که بنوشد بدست او میرسد که 47 نه در آن رنج و آزار است و نه تمامی و
گزندي دارد 48 و در جلو خود زنها دارند با چشمان درشت شهلا که بمردي دگر نظر ندارند 49 و سفیدند چون تخم مرغ
50 آنگاه با یکدگر از هر دري سخن گویند و یکی زان میان گوید: 51 مرا بدنیا دوستی بود که 52 [ دستنخورده [ صفحه 282
سرزنشم میکرد: چون تو راست میشماري که 53 پس از مردن که استخوان و خاك شدیم مجازاتمان کنند! 54 اکنون خواهید که
از او خبر دار باشید 55 خود گردن میکشد و آن دوست خود را در دل آتش بیند 56 و گوید: بخدا سوگند چیزي نمانده بود که مرا
چون خود بدوزخ فرستی 57 و اگر نه رحمت حق فراگیرم شد چون شما آمادهي آنجا بودم 58 [تو چگونه میگفتی] ما را مرگ و
گرفتاري جز همان نوبت اوّل نیست 59 و گرفتار نمیشویم. [پس آنچه تو بینی سزاي تو است] 60 و البتّه اینکه من در آنم بزرگ
بهرهاي است که 61 باید هر که هر چه کند براي چنین سودي کند [اکنون شما مردم بسنجید که] 62 آیا آن پذیرائی بهشتی بهتر
است با درخت زقّوم که 63 براي گرفتاري ستمکاران درستش کردهایم 64 چه او از کف جهنّم بدر آید 65 و میوهاش چون سر
دیوي بود و البتّه 66 دوزخیان را چندان از آن بخورانند که شکمهاشان برآید 67 و بر زیر آن آمیخته بآب داغ دوزخ شراب شان
باشد 68 وز آن پس بآتشی فروزان بازگشت- شان بود [بسزاي آنکه] 69 پدران گمراه خود دیدند 70 و بدنبال شان شتاب کردند
71 و البتّه بیشتر مردم پیش از آنها هم گمراه بودند 72 و براي شان پیغمبران بیم آور فرستادیم 73 پس تو بنگر 74 جز بندگان
پاکدل آخر کار بیم دادگان چه شد. سخن مفسّرین: کشف: اینکه سوره همگی بمکّه نازل شده است و صد و هشتاد و دو آیه
فَتَوَل عَنهُم حَتّی حِین-ٍ وَ » است، ناسخ و منسوخ. إبن حزم: همگی اینکه سوره از محکمات است و نسخی در آن نیست جز چهار آیه
1 طبري: سوگندي است «ِ وَ الصَّافّات » 301- 274 -قرآن- 281 - وَ تَوَل عَنهُم 178 و 179 . -قرآن- 202 » و نیز « أَبصِرهُم فَسَوفَ یُبصِرُونَ
2 نیز ملائکه است که « فَالزّاجِرات زَجراً » از خداوند بملائکه که در آسمان به پیشگاه پروردگار خود صف کشیدهاند. و مقصود از
159 [ صفحه 283 ] است که جلوگیر - 18 -قرآن- 136 - ابرها را بأطراف میرانند. و قتاده گفته است: زاجرات آیات قرآن -قرآن- 1
آدمی است از بدیها. مجمع: ابو مسلم گفته است: یعنی سوگند بمؤمنین که در صف نماز جماعت هستند و مقصود از زاجرات نیز
مؤمنین هستند که بخواندن قرآن آواز بلند میکنند چون زجره بمعنی صیحه و آواز است. کلید فهم قرآن ص 99 : چون عرب عقیده
صفحه 126 از 244
داشت: سوگند دروغ خانمانسوز آدمی است یک جهت سوگندهاي قرآن براي استواري راستی پیغمبر است که آنچه بیشتر سوگند
3 مجمع: 1- مجاهد گفته است: « فَالتّالِیات ذِکراً » . یاد کرد بزرگواري او بیشتر شد و اینکه دلیلی نمودار بر محکوم شدن آنها است
ذکر بمعنی آنچه بوسیله وحی به پیغمبران نازل میشود و مقصود ملائکه است که کتابهاي آسمانی، میخوانند 2- دیگري گفته است:
یعنی ملائکه که میخوانند آنرا که بخودشان یادآوري شده است از حوادث جهانی 3- ابو مسلم گفته است یعنی مؤمنین که در نماز
4 کشف نوشته: اي سیّد، من دانم که آن کافر ملحد مرا بسوگند باور ندارد و آن « إِن إِلهَکُم لَواحِدٌ » 24- قرآن میخوانند. -قرآن- 1
مؤمن موحّ د بیسوگند باور دارد. سوگند یاد کنم تأکید و تأیید و تمهید را، تعریف و تشریف را تا دوست میشنود بجان مینازد
5 طبري: یعنی پروردگار مشرقهاي زمستانی و تابستانی و مغربها و نام «ِ وَ رَبُّ المَشارِق » 28- دشمن میشنود بدل میگدازد. -قرآن- 1
24 مجمع: نام مغرب در جمله آورده نشده است - مغرب در جمله آورده نشده است چون از قرینهي کلام فهمیده میشود. -قرآن- 1
چون مشرق جلوتر از مغرب است. فخر: چون برآمدن آفتاب و تابش آن سودش بیشتر است نام مغرب به میان نیامده است چنانکه
بِزِینَۀٍ » [ 197 [ صفحه 284 - قرآن- 159 - .«ِ یَأتِی بِالشَّمس مِنَ المَشرِق » حضرت ابراهیم علیه السّلام نیز اسم مغرب نبرد و گفت
و جرّ کواکب و ابو بکر کواکب را با نصب خوانده است که بقرائت اوّل کواکب « زینۀ » 6 مجمع: عاصم و حمزه با تنوین «ِ الکَواکِب
بدل است و معنی چنین میشود بآرایشی که ستاره است و بقراءت نصب کواکب معمول مصدر است و معنی چنین است بآرایش
الخ 8 مجمع: با تشدید سین و میم و تخفیف هر دو قراءت شده است، و مقصود اینکه است -« لا یَسَّمَّعُونَ » 24- ستارگان. -قرآن- 1
که چون شیاطین بکلام ملائکه گوش میدادند و در دل کاهنان و غیبگویان وسوسه میکردند تا آنها گمان برند که غیب میدانند از
یعنی « السَّماءَ الدُّنیا » : 20 تأویلات کاشانی - اینروي آنها را از هر سوي میرانند که نتوانند بسخن ملائکه گوش فرا دهند. -قرآن- 1
عقل که آسمان روحانی است و نزدیکتر بقلب است از اینکه جهت توصیف بسماء الدّنیا شده است و کواکب دلیل و برهان است و
آمیختن اوهام باطله است « خَطِفَ الخَطفَۀَ » شیطان مازاد اوهام خیالات فاسد است و ملاء أعلی روحانیّات و ملکوت آسمانی است و
ادلّهي واضحه است و نور قدسی، و نتیجهي «ٌ شِهاب ثاقِب » بصورت حق و نورانی که از کلمات حقّهي ملکی استفاده کرده است و
تأویل اینکه است عقل نظري آدمیرا بچراغ برهان و ستارهي استدلال آراستیم تا شیطان وهم و خیال باطل را از خود دور کند و اگر
باطلی بصورت حق نمایانده شد و اوهام در زیر پردهي حق پوشانده شد برهان عقلی اشراق نور قدسی آن اوهام را نابود میکند. -
12 ابو الفتوح: بضم تاء بصورت متکلّم قراءت عبد اللّه مسعود است و « بَل عَجِبتَ » 411- 289 -قرآن- 394 - 38 -قرآن- 270 - قرآن- 18
بمعنی تعجّب خداوند است و مقصود شدّت انکار است از فکر و سخن کافران. و دیگر قاریها با فتح خواندهاند یعنی تو اي پیغمبر از
19 مجمع: یعنی مینگرند بآن رستاخیز که منکرش بودند و بعضی « فَإِذا هُم یَنظُرُونَ » 16- سرسختی اینها تعجّب میکنی. -قرآن- 1
26 فخر: یعنی بیکدگر مینگرند یا نگاه میکنند که چه بر - گفتهاند: یعنی منتظر عذاب میشوند و مینگرند که کی برسد. -قرآن- 1
21 فخر: اختلاف است که اینکه جمله دنباله سخن کافران است یا آغاز جمله است از «ِ هذا یَوم الفَصل » [ سرشان میآید. [ صفحه 285
دیگري و بهتر اینکه است که آغاز جمله و سخن ملائکه باشد که بکافران میگویند: امروز وقت نموداري حق و باطل است که شما
23 ابو الفتوح: در مقصود از « احشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزواجَهُم » 22- منکر بودید. و ما هم در ترجمه همین را اختیار کردیم. -قرآن- 1
اختلاف است: 1- آنها که همانند ستمکاران هستند در دین و عقیده 2- مقاتل گفت: یعنی همنشین و دوست آنها از شیطان « ازواج »
و دیو که هر کافري را با دیوي بزنجیر کنند 3- قتاده و کلبی گفتند: یعنی همفکر و همروش آنها که شرابخوار را با شرابخوار و
46 یعنی همسران مشرکان و زنهاي کافران را با - بزهکار را با بزهکار یک جا فراهم میکنند 4- حسن بصري گفت: -قرآن- 1
1- انس مالک گفته 37- 24 مجمع: اینکه جمله را چند جور معنی کردهاند: -قرآن- 1 « وَ قِفُوهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ » . خودشان فراهم کنید
است: یعنی نگاهشان دارید که از آنها بپرسند چه بدعتها در دین آوردند! 2- ضحّاك گفته است: یعنی از آنها بپرسند که چه کار
را در دوران زندگی چگونه برگزار کردند، و «ُ لا إِلهَ إِلَّا اللّه » خوب و چه گناه کردهاند 3- إبن عبّاس گفته است: یعنی تا بپرسند که
صفحه 127 از 244
توحیدشان چگونه بوده است! 4- ابو سعید خدري و سعید بن جبیر گفتند: یعنی تا از آنها بپرسند که در دوستی علی علیه السّلام
28 طبري: یعنی در قیامت آدمها به جنّها «ِ إِنَّکُ م کُنتُم تَأتُونَنا عَن الیَمِین » 276- چگونه رفتار کردهاند و چه کردهاند! -قرآن- 250
میگویند: شما از راه دینداري و حق طلبی میآمدید نزد ما و ما را با بهترین صورت و قویتر استدلال گول میزدید. و معنی یمین در
زبان عرب قوّت است و قدرت. و إبن زید گفته است: یعنی آدمها بشیطانهاي کافر میگویند: شما میان ما و عمل خیر جلوگیر بودید
48 مجمع: کافران بآنها که گمراه شان کردهاند میگویند: شما میآمدید نزد ما باسم خیر - و ما را از اسلام برگرداندید. -قرآن- 1
خواهی و یمن و برکت از اینجهت ما سخن شما پذیرفتیم. زجّاج [ صفحه 286 ] گفته است یعنی از سوي دین و حق نزد ما میآمدید
الخ 32 حسینی نوشته: در مثل است -« فَأَغوَیناکُم » . و چنین مینمودید که آنچه میگوئید دین است و حق چون یمین بمعنی حق است
17 من مستم و خواهم که تو هم مست شوي || تا همچو منی سوخته از دست - که خرمن سوخته هم خرمن میطلبد: بیت: -قرآن- 1
45 ابو الفتوح: یعنی از خمر پاکیزه و اینکه در وصف آب نیز استعمال کنند، امّا اشتقاق او روا «ٍ یُطاف عَلَیهِم بِکَأس مِن مَعِین » ] شوي
بود که وزن او فعیل بود من المعن و هو الماء الشّدید الجري آبی باشد که نیک رود من امعن فی الامر اذا بالغ فیه، و روا بود که
لَذَّةٍ » 46 خمري سفید باشد و سفید شریف ترین لونهاست « بَیضاءَ » 45- وزن او مفعول باشد من عان اذا رأي بالعین. -قرآن- 3
- صفت کأس است و قول اوّل بهتر است. -قرآن- 1 « بیضاء » لذّتی و راحتی باشد اینکه خمر خورندگان را، بعضی گفتند « لِلشّارِبِینَ
47 مجمع: با فتح « وَ لا هُم عَنها یُنزَفُونَ » 18- 47 ابو الفتوح یعنی در آن فساد عقل نباشد]. -قرآن- 1 «ٌ لا فِیها غَول » 84- -10 قرآن- 60
دو معنی دارد: 1- یعنی مست شد 2- یعنی شرابش تمام شد. پس اگر « انزف » : و کسر زاي قرائت شده است. ابو علی گفته است
بکسر زاي خوانده شود ممکن است معنی چنین باشد شرابشان تمام نمیشود یا مست نمیشوند. و اگر بفتح خوانده شود یعنی منزوف
48 ابو الفتوح: یعنی حوریهها که نصیب است چشم از دیگران «ٌ قاصِ رات الطَّرف عِین » 31- و مست شده نخواهند بود. -قرآن- 1
است با همزهي آخر بمعنی زن « عیناء » چشم فراخان است و مفرد آن « عین » دوختهاند و بکس ننگریستهاند و مردي ندیدهاند و معنی
1- سعید بن 33- 49 طبري: در مقصود از اینکه جمله اختلاف است: -قرآن- 1 «ٌ کَأَنَّهُن بَیض مَکنُون » 29- درشت چشم. -قرآن- 1
جبیر گفته است: یعنی مانند بخش درونی پردهي تخم مرغ هستند [ صفحه 287 ] که هیچ چیز بآن نرسیده است. 2- إبن زید گفته
است: یعنی مانند تخم است که شتر مرغ آن را بزیر پر خود نگاه میدارد و باد بآن نمیوزد و چون رنگ آن به زردي نزدیک است
آن صفاي مخصوص همانند شده است برنگ تخم که در زیر بال مرغ است. 3- إبن عبّاس گفته است: مقصود مروارید است و
بهترین اینکه معانی اینکه است که همانند شده است بسفیدهي تخم مرغ که چیزي آن را نپسوده است و عرب هر آنچه محفوظ و
دست نخورده باشد مکنون مینامند. ابو الفتوح نوشته است: پنداري که از سفیدي و ملاست خایهي شتر مرغند و گفتند براي آن
تشبیه کرد که آن زرد رنگ باشد، و عرب در رنگ زنان اینکه رنگ استحسان کند چنانکه شاعر گفت: صفراء من بقر الجواء کأنّما
فرمت- -» 63 و قال آخر: و سود نواصیها و حمر اکفّها || و صفر تراقیها و بیض خدودها - فرمت- 61 -» ||ترك الحیاء بهار داع سقیم
الخ 51 طبري: مجاهد گفته است: یعنی شیطانی دوست من بود که میگفت: چگونه باور داري که پس -«ٌ إِنِّی کانَ لِی قَرِین » 61-59
قالَ هَل أَنتُم » 30- از مردن از ما بازخواست میشود. إبن عبّاس گفته است: یعنی دوستی کافر داشتم که چنین میگفت. -قرآن- 1
الخ 55 طبري: یعنی آن مرد بهشتی بیاران خود میگوید: میخواهید از آن دوست که در دنیا داشتم و منکر -«ُ مُطَّلِعُونَ 54 فَاطَّلَعَ فَرَآه
با سکون و تخفیف طاء خواندهاند و « مُطَّلِعُونَ فَاطَّلَعَ » 59 مجمع: إبن عبّاس و إبن محیصن - اینکه عالم بود خبر گیري کنید! -قرآن- 1
در کلام حذفی است و معنی چنین است که آنها گفتند: بلی تو او را بهتر میشناسی نگاه کن تا ببینی و او خبر گیري کرد و دید. -
62 [ صفحه 288 ] ابو الفتوح: یعنی از سوي حق باین مردم بهشتی بگویند: میخواهید به دوزخ بنگرید. و بقرائت سکون و - قرآن- 35
تخفیف طاء معنی اینکه است که آنمرد بهشتی میگوید: آیا مرا از حال آن دوست خبردار میکنید! و آنها او را مطّلع کنند و او ببیند.
1- سخن بهشتیان است با ملائکه یعنی از ملائکه 31- الخ 58 کشف: در اینکه جمله سه احتمال است: -قرآن- 1 -« أَ فَما نَحن بِمَیِّتِینَ »
صفحه 128 از 244
میپرسند: آیا دیگر ما نخواهیم مرد! پاسخ میدهند: مرگی نیست. آنها میگویند البتّه بهرهي بزرگ همین است تا آخر. 2- ممکن است
تمام هر سه آیه سخن مؤمنین بهشتی باشد با یکدگر از شادي و خوشی. 3- ممکن است سخن آن گویندهي بهشتی باشد بدوست
« وَ ما نَحن بِمُعَذَّبِینَ » . دوزخی خود براي سرزنش او که مرگ و گرفتاري را منکر بودي و میبینی و اینکه من دارم برترین بهره است
59 روح البیان: اینکه آیه اشاره است که مرگ اوّلی و ارادي از صفات نفسانی حیوانی بدنبالش زندگی روحانی ربّانی است که
هرگز مرگ ندارد. بلکه مؤمن و مردهي باین مرگ از خانهي بخانهي دیگر منتقل، میشود بجوار حق و بآتش هجران و عذاب
31 هر که فانی شد از ارادت خویش || زندگی یافت او ز مهجت خویش از عذاب و ألم مسلّم - حرمان گرفتار نمیشود. -قرآن- 1
الخ 61 مجمع: اینکه سخن بهشتیان است یعنی هر کس باید کاري کند که چنین -« لِمِثل هذا » گشت || در جوار خدا منعّم گشت
لَهُم رِزقٌ مَعلُوم-ٌ تا- » بهره برد. و بعضی گفتهاند: از سخن حق است یعنی براي اینکه خوشیها که شمردیم باید کار کنند و مقصود از
276 کشف نوشته: اگر مؤمنان را سزا است که بر امید ناز و نعم - 247 -قرآن- 259 - 15 -قرآن- 223 - است. -قرآن- 1 «ٌ بَیض مَکنُون
پس عارفان سزاترند که بر امید دیدار جلال احدیّت و یافت « لِمِثل هذا فَلیَعمَل العامِلُونَ » بهشت و دیدار غلمان و ولدان گویند
143 [ صفحه 289 ] کنند و جان و دل در اینکه بشارت نثار کنند. تفسیر - حقایق قربت و تباشیر وصلت دیده و دل فدا -قرآن- 104
حسینی: از براي مثل اینکه نعمتها پس باید که عمل کنند عمل کنندگان نه براي مال و جاه دنیا که بر شرف زوال است و در صدد
انتقال رباعی: گر بار کشی بار نگاري باري || ور کار کنی براي یاري باري ور روي بخاك راه خواهی مالید || بر خاك ره طرفه
الخ 63 ابو الفتوح: زقّوم میوهاي است بسیار تلخ و زننده و بدبو و اینکه کلمه -« أَم شَجَرَةُ الزَّقُّوم 62 إِنّا جَعَلناها فِتنَۀً » سواري باري
1- قتاده گفت: 56- مشتق است از تزقّم الطّعام یعنی با سختی و ناپسندي خورد. و در مقصود از اینکه جمله اختلاف است: -قرآن- 1
چون کافران گفتند: چگونه شود که در دوزخ درخت باشد با آنکه آتش آن را میسوزاند! بجواب آنها گفته شد که درخت زقّوم
در دوزخ بر- جاي کردهایم تا آزمایش کافران باشد چه هر که مؤمن است میداند که خدا قادر بر آن است و آنکه ستمکار است و
کافر منکر میشود. 2- دیگري گفته است: فتنه بمعنی عذاب و معنی جمله اینکه است: درخت زقّوم را آزار و عذاب ستمکاران
کردیم، چونکه إبن زبعري گفت: زقّوم بلغت بربر و افریقا بمعنی کره و خرما است و محمّد ما را بآن تهدید میکند که بجهنّم
یعنی کره و خرما براي ما بیاور او آورد. « زقّمینا » : خوراك ما خواهد بود. و ابو جهل گروهی از آنها را بخانه برد و بکنیز خود گفت
یعنی از اینکه زقّوم بخورید. اینکه آیه اشاره باین سخن و کار کافران است که درخت زقّوم موجب « تزقّموا » : ابو جهل گفت
الخ زقّوم -«ُ إِنَّها شَجَرَةٌ تَخرُج » : آزمایش اینکه ستمکاران است که بخواستهي خود آنرا معنی میکنند. و پس از آن معرّفی شد که
« شجرة نابتۀ فی اصل » : 64 طبري: از إبن مسعود نقل است «ِ شَجَرَةٌ تَخرُج فِی أَصل » 990- درختی روئیده از جهنم است. -قرآن- 963
65 طبري: در «ِ طَلعُها کَأَنَّه رُؤُسُ الشَّیاطِین » .[ 32 [ابو الفتوح: اینکه درختی است که در بن دوزخ روید - قراءت کرده است. -قرآن- 1
43 [ صفحه 290 ] شکوفهي درخت زقّوم بسر شیطان چند مناسبت است: 1- برسم خود اعراب گفته - همانند کردن میوه و -قرآن- 1
شده است چون آنچه را که میخواستند زیاد زشت بشمارند میگفتند: گویا شیطان است. 2- ماري تاجدار و زشت بوده است بنام
شیطان که بآن تشبیه شده است. 3- گیاهی است معروف برءوس الشّیاطین که زشت است و میوهي زقّوم به آن همانند شده است.
67 مجمع: یعنی براي مردم جهنّم روي درخت زقّوم آمیختهاي است از آب داغ که آمیخته میشود اینکه «ٍ لَهُم عَلَیها لَشَوباً مِن حَمِیم »
40 طبري: إبن عبّاس گفته است: یعنی نوشیدن آب داغ روي زقّوم. ابو الفتوح: شربتی دارند آمیخته از - خوراك بآن آب. -قرآن- 1
حمیم و حمیم آبی است که گرمی آن سوزان است و مردم روي آن طعام از اینکه شراب میخورند. سخن ما: آغاز سوره با سوگند
بفرشتگان و موجودات آسمانی سر سپرده جوري زمینه سازي شده است که چون بگوش رسد مجال اندیشه و انکار ندهد. و بهمین
روش سخن از شیطان که عرب از آن ترسناك بوده است بمیان آمده است و هم از شهب و آتشهاي شبانهي بیم آور در آسمان که
اینکه یک وسیلهي راندن آن دیگري نشان داده شده است تا مقام قدرت و برتري بر آفرینش بجلو چشمها بیاید و خود را در برابر
صفحه 129 از 244
آن بیچاره بیابند. و البتّه اینکه آیات نه براي شناساندن ملک و شیطان است و نه براي درس علم هیئت و حوادث جوّي که از هر
یک جداگانه طبق قوانین آن بحث شود. پس آنچه از ظواهر اینکه آیات بر خلاف اصول علمی مشاهده شود نباید از دیدهي بحث
علمی نگاه کرد بلکه بایستی دید: طرف سخن کی است و هدف چیست! و بسیار روشن است که براي مردم بیابانگرد و گردنفراز
بایستی راه تربیت و تسلیم بمصالح اخلاقی و اجتماعی دنبال شود نه گفتن و نوشتن اصول هیئت و نجوم از اینروست که با کمال
آزادگی از قید قوانین علمی نجوم و ستاره شناسی سخن جوري آغاز شده و بانجام رسیده است که مردم بدخیم و بد خو سر تسلیم
وَ ما تُجزَونَ تا آخر اینکه آیات عاقبت نکوکار و » 2- چون اینکه سوره بمکّه نازل شده است و از آیت 39 [ فرود آرند. [ صفحه 291
بدکار را نشان داده است، ممکن است در چند سال بعد از بعثت نازل شده باشد زیرا اینگونه بیم و نوید براي کسانی است که
روزگاري پند و اندرز شنیدهاند و نپذیرفتهاند، بناچار پیغمبر با سخنانی هم سخت و هم دلربا با آنها رو برو شده است و بآنچه عرب
به آرزویش مانده چون سایهي سرد و روي تخت و آب زلال و زنهاي سفید اندام امیدوارش کرده است و هم بجوري از آینده بیم
81- داده که جز تسلیم راه و چاره براي کس نباشد. -قرآن- 65
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 75 تا 182
وَ لَقَد نادانا نُوح فَلَنِعمَ المُجِیبُونَ [ 75 ] وَ نَجَّیناه وَ أَهلَه مِنَ الکَرب العَظِیم [ 76 ] وَ جَعَلنا ذُرِّیَّتَه هُم الباقِینَ [ 77 ] وَ تَرَکنا عَلَیه فِی الآخِرِینَ
243 إِنّا کَ ذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 80 ] إِنَّه مِن عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 81 ] ثُم أَغرَقنَا - 78 ] سَلام عَلی نُوح فِی العالَمِینَ [ 79 ] -قرآن- 1 ]
204 إِذ قالَ لِأَبِیه وَ قَومِه ما ذا تَعبُدُونَ [ 85 ] أَ إِفکاً - الآخَرِینَ [ 82 ] وَ إِن مِن شِیعَتِه لَإِبراهِیمَ [ 83 ] إِذ جاءَ رَبَّه بِقَلب سَلِیم [ 84 ] -قرآن- 1
216 فَتَوَلَّوا عَنهُ - آلِهَۀً دُونَ اللّه تُرِیدُونَ [ 86 ] فَما ظَنُّکُم بِرَب العالَمِینَ [ 87 ] فَنَظَرَ نَظرَةً فِی النُّجُ وم [ 88 ] فَقالَ إِنِّی سَقِیم [ 89 ] -قرآن- 1
- [ مُدبِرِینَ [ 90 ] فَراغَ إِلی آلِهَتِهِم فَقالَ أَ لا تَأکُلُونَ [ 91 ] ما لَکُم لا تَنطِقُونَ [ 92 ] فَراغَ عَلَیهِم ضَرباً بِالیَمِین [ 93 ] فَأَقبَلُوا إِلَیه یَزِفُّونَ [ 94
203 قالَ أَ تَعبُدُونَ ما تَنحِتُونَ [ 95 ] وَ اللّه خَلَقَکُم وَ ما تَعمَلُونَ [ 96 ] قالُوا ابنُوا لَه بُنیاناً فَأَلقُوه فِی الجَحِیم [ 97 ] فَأَرادُوا بِه کَیداً - قرآن- 1
261 رَب هَب لِی مِنَ ال ّ ص الِحِینَ [ 100 ] فَبَشَّرناه بِغُلامٍ - فَجَعَلناهُم الَأسفَلِینَ [ 98 ] وَ قالَ إِنِّی ذاهِب إِلی رَبِّی سَیَهدِین [ 99 ] -قرآن- 1
حَلِیم [ 101 ] فَلَمّا بَلَغَ مَعَه السَّعیَ قالَ یا بُنَی إِنِّی أَري فِی المَنام أَنِّی أَذبَحُکَ فَانظُر ما ذا تَري قالَ یا أَبَت افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شاءَ
379 قَد صَدَّقتَ الرُّؤیا إِنّا کَذلِکَ - اللّه مِنَ ال ّ ص ابِرِینَ [ 102 ] فَلَمّا أَسلَما وَ تَلَّه لِلجَبِین [ 103 ] وَ نادَیناه أَن یا إِبراهِیم [ 104 ] -قرآن- 1
نَجزِي المُحسِنِینَ [ 105 ] إِن هذا لَهُوَ البَلاءُ المُبِین [ 106 ] وَ فَدَیناه بِذِبح عَظِیم [ 107 ] وَ تَرَکنا عَلَیه فِی الآخِرِینَ [ 108 ] سَلام عَلی إِبراهِیمَ
222 کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 110 ] إِنَّه مِن عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 111 ] وَ بَشَّرناه بِإِسحاقَ نَبِیا مِنَ الصّالِحِینَ [ 112 ] وَ - 109 ] -قرآن- 1 ]
296 وَ - بارَکنا عَلَیه وَ عَلی إِسحاقَ وَ مِن ذُرِّیَّتِهِما مُحسِن وَ ظالِم لِنَفسِه مُبِین [ 113 ] وَ لَقَد مَنَنّا عَلی مُوسی وَ هارُونَ [ 114 ] -قرآن- 1
نَجَّیناهُما وَ قَومَهُما مِنَ الکَرب العَظِیم [ 115 ] وَ نَ َ ص رناهُم فَکانُوا هُم الغالِبِینَ [ 116 ] وَ آتَیناهُمَ ا الکِتابَ المُستَبِینَ [ 117 ] وَ هَدَیناهُمَا
244 سَلام عَلی مُوسی وَ هارُونَ [ 120 ] إِنّا کَ ذلِکَ نَجزِي - الصِّراطَ المُستَقِیمَ [ 118 ] وَ تَرَکنا عَلَیهِما فِی الآخِرِینَ [ 119 ] -قرآن- 1
218 أَ - المُحسِنِینَ [ 121 ] إِنَّهُما مِن عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 122 ] وَ إِن إِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلِینَ [ 123 ] إِذ قالَ لِقَومِه أَ لا تَتَّقُونَ [ 124 ] -قرآن- 1
تَدعُونَ بَعلًا وَ تَذَرُونَ أَحسَنَ الخالِقِینَ [ 125 ] اللّهَ رَبَّکُم وَ رَب آبائِکُم الأَوَّلِینَ [ 126 ] فَکَذَّبُوه فَإِنَّهُم لَمُح َ ض رُونَ [ 127 ] إِلاّ عِبادَ اللّهِ
250 سَلام عَلی إِلیاسِینَ [ 130 ] إِنّا کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 131 ] إِنَّهُ - المُخلَصِینَ [ 128 ] وَ تَرَکنا عَلَیه فِی الآخِرِینَ [ 129 ] -قرآن- 1
210 إِلاّ عَجُوزاً فِی الغابِرِینَ - مِن عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 132 ] وَ إِن لُوطاً لَمِنَ المُرسَلِینَ [ 133 ] إِذ نَجَّیناه وَ أَهلَه أَجمَعِینَ [ 134 ] -قرآن- 1
- [ 135 ] ثُم دَمَّرنَا الآخَرِینَ [ 136 ] وَ إِنَّکُم لَتَمُرُّونَ عَلَیهِم مُصبِحِینَ [ 137 ] وَ بِاللَّیل أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 138 ] وَ إِن یُونُسَ لَمِنَ المُرسَلِینَ [ 139 ]
216 إِذ أَبَقَ إِلَی الفُلک المَشحُون [ 140 ] فَساهَمَ فَکانَ مِنَ المُدحَضِینَ [ 141 ] فَالتَقَمَه الحُوت وَ هُوَ مُلِیم [ 142 ] فَلَو لا أَنَّه کانَ - قرآن- 1
242 فَنَبَذناه بِالعَراءِ وَ هُوَ سَ قِیم [ 145 ] وَ أَنبَتنا عَلَیه شَجَرَةً مِن - مِنَ المُسَبِّحِینَ [ 143 ] لَلَبِثَ فِی بَطنِه إِلی یَوم یُبعَثُونَ [ 144 ] -قرآن- 1
صفحه 130 از 244
[ یَقطِین [ 146 ] وَ أَرسَلناه إِلی مِائَۀِ أَلف أَو یَزِیدُونَ [ 147 ] فَآمَنُوا فَمَتَّعناهُم إِلی حِین [ 148 ] فَاستَفتِهِم أَ لِرَبِّکَ البَنات وَ لَهُم البَنُونَ [ 149
[ 265 أَم خَلَقنَا المَلائِکَ ۀَ إِناثاً وَ هُم شاهِدُونَ [ 150 ] أَلا إِنَّهُم مِن إِفکِهِم لَیَقُولُونَ [ 151 ] وَلَدَ اللّه وَ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ [ 152 - -قرآن- 1
235 أَ فَلا تَذَکَّرُونَ [ 155 ] أَم لَکُم سُلطان مُبِین [ 156 ] فَأتُوا - أَصطَفَی البَنات عَلَی البَنِینَ [ 153 ] ما لَکُم کَیفَ تَحکُمُونَ [ 154 ] -قرآن- 1
بِکِتابِکُم إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 157 ] وَ جَعَلُوا بَینَه وَ بَینَ الجِنَّۀِ نَسَ باً وَ لَقَد عَلِمَت الجِنَّۀُ إِنَّهُم لَمُح َ ض رُونَ [ 158 ] سُبحانَ اللّه عَمّا یَصِفُونَ
262 إِلاّ عِبادَ اللّه المُخلَصِ ینَ [ 160 ] فَإِنَّکُم وَ ما تَعبُدُونَ [ 161 ] ما أَنتُم عَلَیه بِفاتِنِینَ [ 162 ] إِلاّ مَن هُوَ صال الجَحِیمِ - 159 ] -قرآن- 1 ]
202 وَ إِنّا لَنَحن الصَّافُّونَ [ 165 ] وَ إِنّا لَنَحن المُسَ بِّحُونَ [ 166 ] وَ إِن کانُوا لَیَقُولُونَ - 163 ] وَ ما مِنّا إِلاّ لَه مَقام مَعلُوم [ 164 ] -قرآن- 1 ]
207 فَکَفَرُوا بِه فَسَ وفَ یَعلَمُونَ [ 170 ] وَ لَقَد - 167 ] لَو أَن عِندَنا ذِکراً مِنَ الأَوَّلِینَ [ 168 ] لَکُنّا عِبادَ اللّه المُخلَصِ ینَ [ 169 ] -قرآن- 1 ]
- [ سَبَقَت کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا المُرسَلِینَ [ 171 ] إِنَّهُم لَهُم المَنصُ ورُونَ [ 172 ] وَ إِن جُندَنا لَهُم الغالِبُونَ [ 173 ] فَتَوَل عَنهُم حَ تّی حِین [ 174
227 وَ أَبصِ رهُم فَسَوفَ یُبصِ رُونَ [ 175 ] أَ فَبِعَذابِنا یَستَعجِلُونَ [ 176 ] فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِم فَساءَ صَ باح المُنذَرِینَ [ 177 ] وَ تَوَلَّ - قرآن- 1
217 سُبحانَ رَبِّکَ رَب العِزَّةِ عَمّا یَصِ فُونَ [ 180 ] وَ سَلام عَلَی - عَنهُم حَ تّی حِین [ 178 ] وَ أَبصِ ر فَسَ وفَ یُبصِ رُونَ [ 179 ] -قرآن- 1
از مصدر روغ بفتح اوّل و روغان « راغ » : 140 [ صفحه 293 ] معنی لغات - المُرسَلِینَ [ 181 ] وَ الحَمدُ لِلّه رَب العالَمِینَ [ 182 ] -قرآن- 1
از مصدر زفّ به [ صفحه 294 ] فتح اوّل بمعنی شتاب « یزفّون » . بفتح اوّل و دوّم بمعنی اینکه سو و آن سو رفتن، از راه منحرف شدن
از مصدر « مد حضین » . از مصدر تل به فتح اوّل بمعنی بر زمین زدن، در چاه کردن، در دست نهادن « تلّه » . کردن، آهسته باد وزیدن
دحض بفتح اوّل و دحوض بضم اوّل و دوّم بمعنی استدلال کسی را باطل کردن، مثل سر بریده پا بر زمین کشیدن و بیقرار جنبیدن.
فضاي هموار که جاي پنهان شدن در آن نباشد. ترجمه: 75 [هم از ناپرهیزکاران مردم نوح بودند که نافرمانیش کردند] او ما « عراء »
را آواز کرد و ما براي او چه پاسخگوي خوب بودیم 76 که خود و خانوادهاشرا از اندوهی بزرگ رها کردیم [تا از آزار مردم و هم
طوفان آسوده شدند 77 و بشر باز ماندهي پس از طوفان را از نسل او کردیم] و ذرّیّهاش را باقی گذاردیم 78 و یاد او را در آیندگان
بجاي گذاردیم 79 که همه جهانیان بر نوح سلام کنند 80 البتّه جزاي نیکوکاران چنین دهیم 81 که او از بندگان مؤمن ما بود 82 و
سپس دیگران [نا فرمان را] بآب فرو بردیم 83 و اینکه بس براي او که ابراهیم از پیروانش بود و روش او را دنبال کرد 84 نزد
پروردگارش با دل درست آمد و با خداي خود صاف دل بود 85 چون با پدر و ملّت خود گفت: چیست اینکه میپرستید! 86 مگر
بساختهي خود که غیر خداوند است دل بستهاید! 87 پس بپروردگار جهان چه گمان دارید! [که او چگونه است و با شما چه رفتار
میشود!] 88 زان پس نگاهی بستارگان کرد 89 و گفت: من بیمارم تا از او کناره گیرند 90 آنها پشت باو کردند و رفتند 91 و او
بنهان بجاي بتان شان رفت و گفت: چرا شما چیزي نمیخورید 92 و چرا سخنی نمیگوئید! 93 وز آن پس با همهي توان خود آنها
در هم کوبید 94 [مردم که خبر دار شدند] بسوي او دویدند 95 او گفت: چرا آنچه خود میتراشید میپرستید! 96 با اینکه خداوند شما
را با آنچه کنید آفریده است 97 آنها با یکدگر گفتند: چیزي بسازید که او را در آن بسوزید 98 [چون آنها] بد او و چارهي کار او
خواستند ما پست و زبون شان، کردیم [ابراهیم که از شرشان آسوده و از خیرشان ناامید شد] 99 گفت: من به [ صفحه 295 ] آن
سوي میروم که پروردگارم [فرموده] چه او بزودي رهبریم میکند. [ابراهیم از آنجا هجرت کرد و گفت] 100 اي خدا بمن فرزندي
صالح و شایسته ببخش. 101 او را به پیدایش پسري بردبار امیدوار کردیم 102 و چون [وعدهي ما انجام شد و فرزندش] رسید بآن
اندازه که با پدر انباز در کار شد ابراهیم باو گفت: اي پسر چنین بخواب دیدم که تو را سر میبرم، تو در کار خود بنگر تا چه بینی!
او گفت: اي پدر [خواب تو فرمان خدا است] بکن آنچه بتو فرمان شده که بخواست خداوند شکیبایم من بینی 103 چون آن دو
تسلیم بفرمان حق شدند و او فرزند بروي بر زمین خواباند 104 ما آوازش کردیم: اي ابراهیم 105 خواب خود راست کردي [و
تسلیم تو بجاي قربانی فرزند پذیرفته شد] که نکو کاران را ما چنین پاداش دهیم 106 البتّه اینکه خواب آزمایش و گرفتاري
نموداري بود 107 که کشتهي بزرگ فداي آن کردیم [و روزگاري دراز آئین قربانی بجاي آن نهادیم] 108 و یاد او در دل مردم
صفحه 131 از 244
بعدش بجاي گذاردیم [که تاریخ فراموشش نکند] 109 [پس] سلام بر ابراهیم 110 که او از بندگان مؤمن ما بود 111 و مزد
نکوکاران را چنین دهیم [که نام شان بماند و قدرشان بدانند] 112 و باو نوید فرزندي بنام اسحاق دادیم که پیغمبري صالح باشد
113 و هر دوشان را فرخنده کردیم [که از هر خیر و خوشی بهره مند شوند و نسل شان بماند و از آنها پیمبران بیایند] ولی گروهی
از فرزندان شان نکوکار بودند و گروهی بآشکار بر خود ستمگر شدند 114 و نیز بموسی و هارون نعمت دادیم 115 که با گروه
بآنها دادیم که کتاب نمودار حقّ « تورات » شان از رنجی بزرگ رهاندیم 116 و یاري شان کردیم تا [بر فرعونیان] چیره شدند 117 و
و باطل بود 118 و راه راست بآنها نمودیم 119 و نام نیک از آنها بجاي گذاشتیم 120 پس سلام بر موسی و هارون 121 که ما
نکوکاران را چنین پاداش دهیم 122 چون هر دوشان از بندگان مؤمن ما بودند 123 و نیز از پیغمبران الیاس بود 124 و روزي به
126 با اینکه خداوند [ مردم گفت: چرا پرهیزگار نیستید! که نیاز ببعل میبرید 125 و بهترین آفریدگار را رها میکنید [ صفحه 296
است آفریدگار شما و پدرهاي در گذشتهي شما 127 آنها سخنش را دروغ شمردند و البتّه آمادهي حساب و عذاب شان کردهایم
128 مگر آن دسته که بندهي خالص خدا بودند [که آمرزیدهاند و آسوده] 129 و از الیاس نام نیک در بازماندگان گذاردیم 130
که نکوکاران را چنین پاداش دهیم 131 پس سلام بر الیاس 132 که از بندگان مؤمن ما بود 133 و لوط هم پیغمبر بود 134 که
روزگاري خود و خانوادهاش را همگی از گرفتاري رهاندیم 135 جز پیر زنی که در باز ماندگان بجاي بود 136 و سپس دیگران را
نابود کردیم 137 و شما عربها بصبح و شام از آن سرزمین [آسیب دیدهي مردم لوط] گذر میکنید 138 مگر خرد ندارید [که آن را
میبینید و پند نمیگیرید و مؤمن نمیشوید] 139 و یکی از پیغمبران یونس بود که 140 روزگاري از مردم خود فراري شد بسوي
کشتی آکنده از بار و مسافر 141 پس با مردم کشتی قرعهاي زد و بنام او در آمد [که بدریا رود و چون بمیان آب رسید] 142 ماهی
او را فرو برد و او ملامتگر خود بود و سزاوار سرزنش 143 و اگر نه او تسبیح گوي ما بود 144 تا روز رستاخیز در شکم ماهی بود
[ولی او تسبیح گفت] 145 و ما او را که بیمار بود بر زمینی بیآب و گیاه انداختیم 146 و بوتهي کدو برایش برویاندیم 147 و
بسوي مردمی صد هزار نفري یا فزون از آن فرستادیم 148 که همگی مؤمن شدند و روزگاري از زندگی بهرمندشان کردیم 149
اکنون اي محمّد از اینکه مشرکین بپرس آیا فرزند پروردگارت [با چنین قدرت] دختر است و فرزندان آنها پسر! 150 یا آنها شاهد
بودند و دیدند: ملائکه را ماده آفریدیم! [ولی نه چنین است] همه بدانند 151 از ساختهي خود گویند 152 خدا فرزند زائید و خود
دروغگویند 153 آیا شود که بجاي پسر دختر گزیند! 154 شما را چه میشود و چگونه قضاوت میکنید! 155 مگر سخن خود
نمیفهمید! 156 یا نوشته و دلیلی روشن بر گفتهي خود دارید! 157 اگر راست میگوئید نوشتهي خود را بیارید [تا دعوي شما
نمودار شود] 158 اینکه کافران میان خدا و پریان [ صفحه 297 ] خویشاوندي پنداشتهاند با اینکه پریان خود میدانند همگی آمادهي
پیشگاه قدرت اویند 159 و البتّه پاك است او از آنچه توصیفش کنند 160 مگر [ستایش و تسبیح] بندگان خالص خداوندي پس
[آسوده باشید که] 161 شما و آنها که میپرستید نتوانید کسی را 162 بر خدا بشورید و گمراه کنید 163 مگر آنکه بسرنوشت حقّ
وابستهي آتش است و دوزخی شد [پس قدرت خداوندي است که آدم و جن و ملک پدید آورده است و فرشتگان خود اقرار
کنند] 164 همگی به پیشگاه حق مقام معلوم داریم 165 و صف کشیده بفرمانیم 166 و تسبیح گوي [ولی اینکه کج اندیشان با همه
پند و اندرز قرآن] 167 میگویند: اگر از یادآوري 168 گذشتگان و پند و اندرز پیشینیان براي ما بود 169 ما هم بندگان خالص خدا
بودیم 170 پس [باین بهانه] کافر شدند و بزودي [عاقبت کفر خود] بدانند 171 و البتّه در سرنوشت بندگان پیامبر ما معیّن شده است
172 که یاري شوند و چیره بر منکرین 173 و لشگر ما [که خدا پرستانند] البتّه مسلّط بر دیگرانند 174 پس اي محمّد تو [اکنون]
روي از آنها بگردان تا بوقت خودش و بنگر بفکر و کارشان 175 که بزودي خود بینند [آنچه کردهاند] 176 مگر میخواهند زود
گرفتار شوند! 177 [یقین بدانند] آنگاه که به پیرامون شان عذاب رسید چه بد بامدادي باشد براي بیمدادگان نا فرمان 178 [باز
دستور خود را براي تو تکرار میکنیم]: تا چندي پرواي آنها مدار 179 و بنگر که بزودي سزاي خود بینند 180 چه پروردگارت
صفحه 132 از 244
گرامی و پاکتر از توصیف آنها است 181 و بر پیغمبران سلام است و خوشی 182 و ستایش مختص پروردگار جهان است و بس.
رَب لا » : 75 طبري: یعنی نوح از ما نابودي مردمش را خواست چنانکه در آیت دیگر نقل شده است « نادانا نُوح-ٌ الخ » : سخن مفسّرین
154 -قرآن- - 29 -قرآن- 138 - گرفتاري بنا فرمانی مردم و طوفان و غرق است. -قرآن- 15 «ِ الکَرب العَظِیم » و مقصود از « تَذَر- الخ
77 طبري: یعنی پس از طوفان نوح آدمیزادها از اولاد نوح ماندهاند که عرب و عجم از « جَعَلنا ذُرِّیَّتَه-ُ الخ » [ 198-177 [ صفحه 298
اولاد سام پسر نوح هستند و ترك و نژاد اسلاو و سکنهي سواحل خزر اولاد یافث پسر نوح هستند و سودان و سیاه- پوستان اولاد
1- مجاهد و 35- 78 مجمع: چند جور معنی کردهاند: -قرآن- 1 « تَرَکنا عَلَیه فِی الآخِرِینَ- الخ » 23- حام پسر نوح هستند. -قرآن- 1
قتاده گفتهاند: از نوح یاد نیکو باقی گذاردیم و در امّت محمّد بر او ثنا گفتیم و میان آنها از او بنیکی یاد کردیم 2- زجّاج گفته
79 است و مثل اینکه است که «ٍ سَلام عَلی نُوح » است: یعنی روي نوح یاد نیک گذاردیم تا روز رستاخیز و اینکه یاد خوب جملهي
چنین گفته شده است: بجاي گذاردیم بر نوح که در همهي جهان بگویند: سلام بر نوح 3- فرّاء گفته است: یعنی سخنی روي نوح
گذاردیم که در آخر ملّتها بگویند سلام بر نوح در همهي جهان 4- کلبی گفته است سلامتی بر نوح باد و همین است که در آیت
625 ابو الفتوح نوشته: رها کردیم بر او در آخرینان ذکر و ثناء نیکو، - 273 -قرآن- 609 - قرآن- 251 - .« اهبِط بِسَلام-ٍ الخ » دیگر است
مفعول به از کلام بیفکند آنگه گفت: سلام بر نوح باد در میان جهانیان. فخر: یعنی سلام بر نوح را خدا ثابت و پا برجا کرده و تا
ملائکه و همه مخلوقات آنرا رسانده است که همگی شان بر او سلام میکنند. کشف: یعنی یاد خوب و ستایش نیکو از نوح در میان
مردم و پیغمبران بعد تا بروز قیامت بجاي گذاردیم. و در اینجا کلام تمام میشود و سپس آغاز جمله است که از ما سلام بر نوح در
« إِنّا کَذلِکَ نَجزِي- الخ » . همه جهان. و بعضی گفتهاند: یعنی بر نوح رها کردیم که مردم آینده بگویند: سلام بر نوح در همه جهان
80 مجمع: مقاتل گفته است یعنی بواسطهي نکوکاري نوح اینکه جور پاداش باو دادیم که نام نیک او در جهان بماند. دیگري گفته
83 « وَ إِن مِن شِیعَتِه-ِ الخ » [ 24 [ صفحه 299 - است: یعنی همین جور که بنوح پاداش دادیم بهر نیکو کاري خواهیم داد. -قرآن- 1
27 مجمع: گفتهاند: یعنی ابراهیم از شیعهي محمّد بود. ابو - طبري: مجاهد گفته است: یعنی ابراهیم بر راه و روش نوح بود. -قرآن- 1
بصیر گفت: امام باقر [ع] فرمود: خوش باد بر تو که شیعهات مینامند. عرض کردم: مردم ما را باین نام سرزنش میکنند. فرمود: مگر
84 ابو الفتوح: هشام بن عروه گفت: پدرم بمن «ٍ بِقَلب سَلِیم » 183- قرآن- 157 - .« وَ إِن مِن شِیعَتِه-ِ الخ » اینکه آیه را نشنیدهاي
سفارش کرد که هرگز کسی را لعنت مکن که ابراهیم کسی را لعنت نکرد و از اینکه رو است که در قرآن او را باین جمله توصیف
« فَتَوَلَّوا عَنه مُدبِرِینَ » 89 «ٌ فَنَظَرَ نَظرَةً فِی النُّجُوم فَقالَ إِنِّی سَ قِیم » 267- 20 -قرآن- 230 - قرآن- 1 - .«ٍ إِذ جاءَ رَبَّه بِقَلب سَلِیم » کرده است
90 طبري: نقل کردهاند که مردم معاشرین ابراهیم با ستاره شناسی سر و کار داشتند ابراهیم ستارهاي دید که نمودار شد سر خود را با
شالی یا دستمالی ببست و گفت من به بیماري طاعون گرفتار میشوم و آن مردم از ترس واگیري اینکه بیماري فرار میکردند، و
غرض ابراهیم اینکه بود که آنها او را تنها به بتخانه رها کنند تا آنها را بشکند. و إبن زید گفته است: چون او بستاره نگاه کرد
94 « فَأَقبَلُوا إِلَیه یَزِفُّونَ » 93 «ِ ضَرباً بِالیَمِین » 97- 61 -قرآن- 65 - گفت: هر وقت اینکه ستاره نمودار شود من مریض میشوم. -قرآن- 1
إِنِّی » 60- 22 -قرآن- 26 - با تخفیف خواندهاند. -قرآن- 1 « یزفون » مجمع: بجاي ضربا صفعا خواندهاند یعنی: پس گردن زدن و
99 طبري: یعنی مهاجرت میکنم بسرزمین مقدّس براي عبادت خدا. قتاده گفته است: یعنی بعمل و دل و نیّت خود « الخ -«ٌ ذاهِب
18 کشف نوشته: گفتهاند ابراهیم اینکه سخن آنگه گفت که او را بآتش میفکندند گفت: من بر خداي خویش - میروم. -قرآن- 1
میروم او خود راه نجات و کفایت بمن بنماید و گفتهاند: یعنی من فراسر قضا و حکم اللّه میروم. چنانکه قضا کرده و حکم رانده، بر
إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی » من رود. و گفتهاند: اینکه سخن آنگه گفت که از آتش خلاص یافت همان است که آنجا [ صفحه 300 ] فرمود
اخبار است از قول او. موسی «ٌ إِنِّی ذاهِب » معنی آن است که بفرمان و رضاي اللّه سوي شام میروم. حق تعالی ابراهیم را فرمود « رَبِّی
-153- 39 -قرآن- 136 - اخبار است از صفت او. مصطفی صلّی اللّه علیه و آله را فرمود: -قرآن- 7 « جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا » : را گفت
صفحه 133 از 244
از صفت خود اخبار است در حق او. ابراهیم در مقام تفرقت بود. موسی در عین جمع بود. مصطفی در «ِ 225 سري بِعَبدِه - قرآن- 200
بر «40»« دَنا فَتَدَلّی » نشان جمع جمع مصطفی .« قرّبناه » نشان جمع موسی « إِنِّی وَجَّهت وَجهِیَ » جمع جمع بود. نشان تفرقت ابراهیم
اشارت است به انقطاع بنده و معنی انقطاع با حق بریدن است در بدایت بجهد و در نهایت « إِنِّی ذاهِب إِلی رَبِّی » ذوق اهل معرفت
بکل.ّ در بدایت تن در سعی و زبان در ذکر و عمر در جهد. و در نهایت با خلق عاریت و با خود بیگانه وز تعلّق آسوده. صد سال
آفتاب از مشرق بر آید و بمغرب فرو شود تا منطقی را دیدهي آن دهند که مقام خلق از مقام حق باز شناسد و بدایت از نهایت باز
داند. واسطی گفت: خلیل از خلق بحق میشد، و حبیب از حق بخلق میآید، او که از خلق بحق شود حق را بدلیل شناسد، و او که از
و « هذا رَبِّی » حق بخلق آید دلیل را بحق بشناسد، نبینی که خلیل از راه دلیل در آمد. بهر دلیلی که میرسید در وهمی آویخت که
پیر طریقت گفت: الهی .« إِنِّی ذاهِب إِلی رَبِّی » اینکه بدایت حال وي بود چون بنهایت رسید جمال توحید بدیدهي عیان بدید گفت
او که حق را بدلیل جوید به بیم و طمع پرستد و او که حق را باحسان دوست دارد، روز محنت برگردد و او که حق را بخویشتن
جوید نایافته یافته پندارد. الهی، عارف تو را بنور تو میداند از شعاع وجود عبادت نمیتواند در آتش مهر میسوزد و از نار باز
اشارت است به انقطاع بنده و معنی انقطاع با حق بریدن است در بدایت بجهد و « إِنِّی ذاهِب إِلی رَبِّی » نمیپردازد.بر ذوق اهل معرفت
در نهایت بکل.ّ در بدایت تن در سعی و زبان در ذکر و عمر در جهد. و در نهایت با خلق عاریت و با خود بیگانه وز تعلّق آسوده.
صد سال آفتاب از مشرق بر آید و بمغرب فرو شود تا منطقی را دیدهي آن دهند که مقام خلق از مقام حق باز شناسد و بدایت از
نهایت باز داند. واسطی گفت: خلیل از خلق بحق میشد، و حبیب از حق بخلق میآید، او که از خلق بحق شود حق را بدلیل شناسد،
هذا » و او که از حق بخلق آید دلیل را بحق بشناسد، نبینی که خلیل از راه دلیل در آمد. بهر دلیلی که میرسید در وهمی آویخت که
پیر طریقت .« إِنِّی ذاهِب إِلی رَبِّی » و اینکه بدایت حال وي بود چون بنهایت رسید جمال توحید بدیدهي عیان بدید گفت « رَبِّی
گفت: الهی او که حق را بدلیل جوید به بیم و طمع پرستد و او که حق را باحسان دوست دارد، روز محنت برگردد و او که حق را
بخویشتن جوید نایافته یافته پندارد. الهی، عارف تو را بنور تو میداند از شعاع وجود عبادت نمیتواند در آتش مهر میسوزد و از نار
1020 -قرآن- - 333 -قرآن- 1007 - 279 -قرآن- 302 - 276 -پاورقی- 277 - 206 -قرآن- 259 - 20 -قرآن- 178 - باز نمیپردازد. -قرآن- 1
102 کشف: اختلاف زیادي است در اینکه فرزند ابراهیم که در آیه یاد شده براي سر بریدن « فَلَمّا بَلَغَ مَعَه السَّعیَ » 1140-1109
66 [ صفحه 301 ] جاي قربانی مکّه بوده است یا بیت المقدّس. نِّی أَري فِی - 36 -قرآن- 49 - اسحاق است یا اسماعیل و -قرآن- 1
4102 کشف: قصّهي قربانی اینکه بوده است که چون بابراهیم در سر پیري وعدهي فرزند دادند او نذر کرد که « المَنام أَنِّی أَذبَحُکَ
و چون فاصله شد نذر خود فراموش کرد. شبی که بمکّه براي دیدن اسماعیل رفته بود خسته بود «41» او را براي خدا قربانی کند
خوابید بخواب دید که باو گفتند بنذر خود وفا کن. آن روز در اندیشه بود که اینکه خواب از شیطان است یا رحمان از اینکه جهت
یعنی تردید و دو دلی نامیدند که هشتم ذیحجّه است باز شب دیگر همان خواب دید و دانست که دستور حقّ « ترویه » آن را روز
است و از اینکه روي روز نهم را عرفه نامیدند که عارف بوظیفهي خود شده است.و چون فاصله شد نذر خود فراموش کرد. شبی
که بمکّه براي دیدن اسماعیل رفته بود خسته بود خوابید بخواب دید که باو گفتند بنذر خود وفا کن. آن روز در اندیشه بود که
یعنی تردید و دو دلی نامیدند که هشتم ذیحجّه است باز « ترویه » اینکه خواب از شیطان است یا رحمان از اینکه جهت آن را روز
شب دیگر همان خواب دید و دانست که دستور حق است و از اینکه روي روز نهم را عرفه نامیدند که عارف بوظیفهي خود شده
206 امام فخر: میان معتزله و اشاعره اختلاف است که خواب ابراهیم دستور بسر بریدن فرزندش - 50 -پاورقی- 204 - است. -قرآن- 1
بوده است یا همان مقدّمات کار از خواباندن و دست و پا بستن و کارد بگلو کشیدن مطلوب بوده است و از هر دسته دلیلها بر نظر
102 مجمع: با فتح تاء و راء خواندهاند یعنی چه نظري در اینکه کار داري! و با ضم تاء و کسر « ما ذا تَري » . خودشان نقل کرده است
بدون همزه و با « سلّما » : 103 مجمع « فَلَمّا أَسلَما » 14- راء از مصدر ارائه قراءت شده است یعنی چه نظري اظهار میداري! -قرآن- 1
صفحه 134 از 244
107 نیشابوري: فداء یعنی چیزي را «ٍ فَدَیناه بِذِبح عَظِیم » 18- تشدید لام قراءت شده است و در نتیجهي معنی تفاوت نیست. -قرآن- 1
براي جلوگیر زیان از دیگري بجاي آن گذاردن، و ذبح بکسر ذال اسم آن حیوان سر بریده شده است یعنی مذبوح، و عظیم بمعنی
31 [ صفحه 302 ] ده شود. و در معنی اینکه جمله اختلاف است: 42 - إبن عبّاس - فربه و گنده که از دیگر همانندان برتر -قرآن- 1
گفته: گوسفندي بوده است که هابیل پسر آدم براي قربانی داد و قبول شد و تحویل بهشت داده شد و در آنجا میچرید تا براي
-3 «42» قربانی اسماعیل آوردند. 2- حسن بصري گفته است: بز کوهی بوده است که از کوههاي مکّه بنام ثبیر پائین آمد نزد ابراهیم
سدّي گفته است: آوازي بلند شد: اي ابراهیم او نگاه کرد دید گوسفندي پشم بریده و تمیز از کوه بزیر آمد و نزد ابراهیم ایستاد، او
و توصیف بعظیم دو معنی شده است: 42 - چون .«ٍ فَدَیناه بِذِبح » فرزند خود را رها کرد و آن گوسفند را سر برید. و اینکه است معنی
عوض قربانی اسماعیل فرزند خلیل اللّه پذیرفته شده است توصیف بعظیم شده است. 2- چون اثر اینکه قربانی تا قیامت باقی است و
هر کس قربانی بکند به پیروي از اینکه کار است و در هر سالی چندان قربانی میکنند که جز خداوند کس شمارهي آنها را نمیداند
از اینکه روي توصیف به عظیم شده است. 3- سدّي گفته است: آوازي بلند شد: اي ابراهیم او نگاه کرد دید گوسفندي پشم بریده و
و .«ٍ فَدَیناه بِذِبح » تمیز از کوه بزیر آمد و نزد ابراهیم ایستاد، او فرزند خود را رها کرد و آن گوسفند را سر برید. و اینکه است معنی
توصیف بعظیم دو معنی شده است: 1- چون عوض قربانی اسماعیل فرزند خلیل اللّه پذیرفته شده است توصیف بعظیم شده است.
-2 چون اثر اینکه قربانی تا قیامت باقی است و هر کس قربانی بکند به پیروي از اینکه کار است و در هر سالی چندان قربانی میکنند
وَ» 587- 343 -قرآن- 566 - که جز خداوند کس شمارهي آنها را نمیداند از اینکه روي توصیف به عظیم شده است. -پاورقی- 341
123 طبري: الیاس پسر یاسین پسر فنحاص پسر عیزار پسر هارون پسر عمران است. قتاده گفته است: الیاس همان ادریس « إِن إِلیاسَ
125 طبري: در معنی بعل اختلاف است: 1- قتاده گفته است بلغت مردم یمن بمعنی خدا و « أَ تَدعُونَ بَعلًا » 21- است. -قرآن- 1
پروردگار است یعنی چرا پروردگاري غیر خداوند میپرستید! 2- إبن زید گفته است: مردم شهر بعلبک که از شهر- هاي دمشق
است بتی داشتهاند بنام بعل. 3- إبن اسحاق گفته است: از بعضی اهل علم شنیدم که بعل زنی بوده است که او را میپرستیدند. و
22 [ صفحه 303 ] بی نیاز - در عرب بمعنی شوهر و درخت و زراعت که بآب آسمان است و از آبیاري -قرآن- 1 « بعل » کلمهي
رَبَّکُم وَ رَبَّ » بجملهي « ربّ » است، و هم بمعنی ربّ و صاحب است مثل بعل هذا الدّار یعنی ربّ و صاحب خانه، و در کلمهي
آغاز « اللّه » جملهاي تمام باشد و « أَحسَنَ الخالِقِینَ » اختلاف قراءت است که هر دو با صداي جلو و رفع خوانده شده است تا «ُ آبائِکُم
- در آیت جلو است. -قرآن- 130 « تذرون » جملهي جدا باشد، و با صداي بالاي یاء خواندهاند تا مفعول فعل جلو باشد که جملهي
130 مجمع: إبن عامر و نافع آل یاسین خواندهاند که با دو کلمهي آل و یاسین باشد و « سَلام عَلی إِلیاسِینَ » 267- -162 قرآن- 244
دیگران با صداي زیر همزه و لام بیصدا بصورت یک کلمه خواندهاند. و زجّاج گفته است: اینکه کلمه که وصل خوانده شود جمع
الیاس است که خود الیاس با پیروانش بصورت جمع با اینکه تلفّظ گفته شده است که او و پیروانش را سلام فرا گیرد، و همچنین هر
کلمه با آنچه وابسته به او است بصورت جمع تلفّظ میکنند مثل بنی مسمع و بنی مهلب را میگویند مهالبه و مسامعه بصورت جمع
یعنی فرزندان مسمع و مهلب. و یک وجه دیگر در اینکه کلمه ممکن است که الیاس و الیاسین دو کلمهي همانند باشند مثل میکال
و میکائیل و آنها که اینکه کلمه را جدا تلفّظ کردهاند باین جهت بوده است که در قرآنها جدا نوشته بوده است و مقصود کلمهي
آل بوده است که چون مصغّرش کنند اهیل میشود. إبن عبّاس گفته است آل یاسین آل محمّد است و یاسین اسم پیغمبر است، و
بعضی گفتهاند یس اسم سوره است و چنان است که گفته شده است: سلام بر آنکه مؤمن بکتاب خدا شده است که نامش یاسین
حرف تعریف باشد و « ال » خواندهاند که « سلام علی الیاسین » 29 طبري: بعضی قاریها همزه را ساقط کردهاند و - است. -قرآن- 1
أَبَقَ » .« و انّ ادریس لمن المرسلین سلام علی آل ادراسین » یاسین اسم باشد. ابو الفتوح: در مصحف عبد اللّه مسعود چنین بوده است
140 فخر: یعنی فرار کرد بسوي کشتی و در مقصود از اینکه جمله اختلاف است: 1- او مأمور بود نزد بنی «ِ إِلَی الفُلک المَشحُون
صفحه 135 از 244
38 [ صفحه 304 ] غضبناك شد و فرار کرد. 2- او شکیبائی نکرد با اینکه باید براي مردمش دعا میکرد و - اسرائیل برود -قرآن- 1
فرار کرد. و اینکه دو جهت درست نیست چون پیغمبر خلاف وظیفه نمیکند. 3- چون باو گفته بودند مردم نافرمان گرفتار خواهند
شد او براي ایشان دعا نکرد بگمان اینکه ناچار گرفتاري خواهد رسید، و او فرار کرد با اینکه باید صبر میکرد و دعا میکرد و اینکه
کار او نافرمانی نبود ولی موجب پشیمانی او شد. 4- یونس بمردم وعده کرده بود که گرفتار خواهند شد چون گرفتاري بر- سرشان
نیامد و دیر شد او فرار کرد. ابو الفتوح: عبد اللّه عبّاس گفت: یونس بمردمش وعدهي عذاب داد و فرار کرد ولی آنها مؤمن شدند و
گرفتار نشدند او که از ایمان شان خبر نداشت از نرسیدن عذاب خشمناك شد و از خجالت میان مردم نرفت و فرار کرد و بکشتی
141 طبري: قتاده گفت: کشتی گیر کرد و نرفت و مردم دانستند که پیش آمدي شده است و کسی « فَساهَمَ- الخ » نشست. عن که
کاري کرده است که چنین شده است براي کشف حقیقت قرعه زدند بنام یونس در آمد دانستند که گرفتاري و ماندن کشتی از او
19 مجمع: یعنی مستحق ملامت بود، و - 142 ابو الفتوح: یعنی او مستحق ملامت بود. -قرآن- 1 «ٌ وَ هُوَ مُلِیم » 19- است. -قرآن- 1
اینکه ملامت از روي عتاب و باز خواست بود نه براي عذاب و مجازات بر ترك فرمان چون بدون فرمان حق از میان مردم فرار کرد.
143 مجمع: قتاده گفته است: یعنی با امیدواري از دستهي نماز گزاران بود. « مِنَ المُسَ بِّحِینَ » . و اینکه ترك اولی است نه معصیت
- 24 -قرآن- 168 - قرآن- 1 - .« لا إِلهَ إِلّا أَنتَ سُبحانَکَ إِنِّی کُنت مِنَ الظّالِمِینَ » سعید جبیر گفته است: یعنی اینکه جمله را میگفت
238 کشف نوشته: هرچند که از روي ظاهر شکم ماهی بلاي یونس بود امّا از روي باطن خلوتگاه وي بود. میخواست تا بیزحمت
اغیار با دوست رازي گوید. [ صفحه 305 ] چنانک یونس را شکم ماهی خلوتگاه ساختند خلیل را در میان آتش نمرود خلوت گاه
147 طبري: یعنی او را فرستادیم بسوي مردمی که شمارهي آنها صد هزار بلکه بیشتر از « وَ أَرسَلناه إِلی مِائَۀِ أَلف أَو یَزِیدُونَ » . ساختند
54 مجمع: بهتر اینکه است که اینکه جمله چنین معنی شود: او را بسوي مردمی فرستادیم که شمارهي آنها باین - آن بود. -قرآن- 1
تخییر باشد یعنی اگر کسی آنها را بیند بخواهد صد « أو » ابهام است و یا بگفتهي سیبویه معنی « أو » اندازهها بود. و باصطلاح معنی
هزار بداند و خواه گوید بیشتر است. و إبن مسعود گفته است: چون یونس از شکم ماهی بدر شد مانند جوجهي مرغ بیپر بود، و
و گفتهاند: او مأمور شد براي مردم نینوي از سرزمین موصل. و ممکن است اینکه همان مردم پیش از .«ٌ وَ هُوَ سَقِیم » همین است معنی
گرفتاري یونس بودهاند که اینکه مرتبه دینی براي آنها آورده است و مؤمن شدهاند. و ممکن است اینها مردمی دیگر بودهاند. -
48 بعضی میگفتهاند: خدا و ابلیس برادر - 158 طبري: إبن عبّاس گفته است: -قرآن- 1 « جَعَلُوا بَینَه وَ بَینَ الجِنَّۀِ نَسَباً » 441- قرآن- 423
با « صال » : 163 مجمع «ِ صال الجَحِیم » . هستند. قتاده گفته است: بعضی میگفتند: خدا از جن دختر گرفت و از آنها ملائکه پیدا شد
بصیغهي جمع بوده است که نون بواسطهي اضافه و واو به واسطه التقاء ساکنین ساقط « صالون » صداي جلو لام خواندهاند و گفتهاند
164 کشف نوشته: اینکه آیت بر لسان طریقت اشارت است «ٌ وَ ما مِنّا إِلّا لَه مَقام مَعلُوم » 19- شد و ضمّه بجاي مانده است. -قرآن- 1
بمنازلات و مکاشفات ارباب حقیقت: یکی در شکر وجد، یکی در برق کشف، یکی در حیرت شهود، یکی در نور قرب، یکی در
ولایت وجود، یکی در بهاء جمع، یکی در حقیقت افراد. اینکه هفت دریا است بر سر کوي توحید نهاده رونده در اینکه راه تا برین
هفت دریا گذر نکند روا نباشد که بسر کوي توحید رسد و استسقاي اینکه هفت بحر از هفت درگاه قرآن است که مصطفی -
171 کشف « وَ لَقَد سَبَقَت کَلِمَتُنا » .« انزل القرآن علی سبعۀ احرف- الخ » 44 [ صفحه 306 ] علیه الصّلوة و السّلام خبر داد که - قرآن- 1
الأسرار: کلمت اینجا مشتمل است بر سه اصل: یکی علم، دیگر ارادت سوّم حکمت. اوّل سبق علم است: پیش از کرد دانست که
میباید کرد. دیگر سبق ارادت است: آنچه دانست که باید کرد، خواست که کند. سوّم سبق حکمت است: آنچه کرد راست کرد و
بسزا کرد. پیر طریقت گفت: از کجا باز یابم آن روز که تو مرا بودي و من نبودم. تا باز آن روز نرسم، میان آتش و دودم، ور بدو
172 تفسیر « وَ إِن جُندَنا لَهُم الغالِبُونَ » 31- گیتی آن روز را باز یابم بر سودم، ور بود تو در یابم بنبود خود خوشنودم. -قرآن- 1
41 غالبیّت غالبا در حجّت است || انبیا را، نی زوجه صورت است گر شود مغلوب هم وقتی بکار || در - صفیعلیشاه: -قرآن- 1
صفحه 136 از 244
حقیقت غالب است و کامکار گشت عیسی گرچه مغلوب یهود || لیک غالب بر تمام خلق بود ز آنکه غالب بود اندر حجّت او||
کی بد اندر بند مغلوبیّت او بنگري گر نیک دانی کان یزید || بود غالب! یا حسین اندر امید گاه هم گردند غالب بالعیان || چون
کلیم صف شکن بر قبطیان و اینکه هم از حق حجّتی واجب بود || که بلشکرها تنی غالب بود سخن ما در اینکه آیات: 1- در بیش
از هفتاد آیه یادي از پیغمبران گذشته شده است با اینکه در آیات دیگر نام و سرگذشتی از آنها آورده شده است ممکن است اینکه
تکرار بچند جهت باشد: اوّل- براي نام بردن به اختصار و توجّه افکار و در آیات دیگر باقتضاي وقت مفصّل گفته شده است. دوّم-
چون باختلاف اوقات از اینکه پیغمبران پرسیده شده است در هر وقت پرسش جوابی مناسب داده شده است چنانکه در پارهاي موارد
سوّم- شاید براي تکرار و یادآوریهاي پی در پی .« یَسئَلُونَکَ عَن ذِي القَرنَین-ِ الخ » گفته شده است: از تو میپرسند تو جواب بده مثل
577 [ صفحه 307 ] روش رهبري آنها، بحقیقت پیغمبر آشنا و - باشد تا مردم مکرّر بشنوند و عاقبت متوجّه شوند و از -قرآن- 541
مؤمن شوند و هم از رفتار و عاقبت ملّتهاي آنها پند بگیرند و براه راست روند. چهارم- شاید براي دلداري پیغمبر هم باشد که از سر
وَ إِنَّ » سلسلهي پیغمبران که نوح بوده تا بدیگران همگی رنج نادانی مردم را بر خود هموار کردهاند تا بنتیجه رسیدهاند. 2- آیت 83
میفهماند که رهبري پیغمبران یک حقیقتی است که همگی بدنبال آن میروند، و هر کدام که احکام و آداب بجور « مِن شِیعَتِه-ِ الخ
دیگر یا بیشتر میآورند نه از روي اختلاف آنها است بلکه براي اختلاف مردم و روزگار است. پس هرگز مسلمان و مسیحی و یهود
با یکدگر اختلاف ندارند و همگی پیرو پیغمبرانند که آنها بشر را به یک حقیقت راهنما بودند و همگی یک هدف داشتند که
شاید اینطور باشد که چون گوسفند « یا بُنَی إِنِّی أَري فِی المَنام-ِ الخ » 3- آیت 102 جملهي 39- توحید و معاد باشد. -قرآن- 13
سرمایهي زندگی و خوراك و پوشاك مردم بوده است گذشت از آن و قربانی کردن بزرگترین نشانهي بندگی بوده است چنانکه
در تورات دستور قربانی بسیار یادآوري شده است. و شاید حضرت خلیل تا آن موقع به مقام پیغمبري نرسیده و فکر میکرده است
چون قربانی به پیشگاه حق ارزش دارد پس سر بریدن فرزند بالاترین خلوص و بندگی خواهد بود و همین اندیشه در خواب براي او
بصورت عمل نمایش داده شده است از اینکه روي بفرزند خود گفت بخواب دیدم که تو را سر بریدم ولی چون دستور باین کار
یعنی کار خود را انجام دادي که « صَ دَّقتَ الرُّؤیا » نداشته و براي کمال معنوي خود دست باین کار زده است باو خطاب شده است
اظهار خلوص نیّت و گذشت باشد و گوسفندي باو نشان دادند تا بفهمد کمال گذشت، قربانی گوسفند است چنانکه نقل کردیم بز
همین باشد که کار عظیم و مهمّی بود آمدن بز از «ٍ فَدَیناه بِذِبح عَظِیم » کوهی از کوه پائین آمد و او دانست و سر برید، و شاید معنی
- 63 -قرآن- 736 - کوه که حقیقت وظیفهي ابراهیم و دیگر مردم را نشان داد، و شاید آخرین ریاضت و سیر و سلوك -قرآن- 22
إِن هذا لَهُوَ » 1020 [ صفحه 308 ] اهیم و رسیدن بمقام نبوّت او همین بوده است و از همین روي گفته شده است - -756 قرآن- 990
اشاره بهمین باشد که در «ُ فَلَمّا أَسلَما ...- نادَیناه » که آزمایش بزرگ و آخرین مرتبهي کمال خلیل بود و شاید جملهي «ُ البَلاءُ المُبِین
اینکه موقع بمقام پیغمبري بالا رفت و با آوازش کردیم. و با اینکه استفاده که ما از اینکه آیهها کردیم جائی براي بحث مفسّرین
و اگر موظف نبود چرا اقدام کرد « صَدَّقتَ الرُّؤیا » نمیماند که آیا ابراهیم موظّف بسر بریدن پسر بود پس چگونه سر نبریده باو گفتند
-4 594- 525 -پاورقی- 592 - 237 -قرآن- 505 - 218 -قرآن- 226 - 131 -قرآن- 202 - قرآن- 92 - «1«43». تمام اینکه سخنان لغو است
در تورات صفحهي 1341 به نام کتاب یونس نبی نوشته است و چنین آغاز کرده است: خداوند بر « وَ إِن یُونُسَ- الخ » از آیت 139
-361- 38 -قرآن- 262 - یونس بن امتاي نازل شده گفت: بر خیز و به نینوي شهر بزرگ برو و بر آن ندا کن زیرا که -قرآن- 19
1183- 1106 -قرآن- 1116 - 1036 -قرآن- 1042 - 887 -قرآن- 988 - 715 -قرآن- 841 - 563 -قرآن- 636 - 430 -قرآن- 510 - قرآن- 377
[ صفحه 309 ] شرارت ایشان بحضور من بر آمده است. اما یونس بر خاست تا از حضور خداوند بترشیش فرار کند و بیافا فرود آمده
کشتیئی یافت که عازم ترشیش بود، و در حدود سه صفحه سرگذشت او را مینویسد که میتوان گفت: آنچه مفسّرین در تفسیر آیات
36 - مربوط بیونس نوشتهاند خلاصهاي از اینکه سه صفحه است چنانکه قسمتی از آن را در جزؤ 17 سورهي انبیا ضمن آیات 112
صفحه 137 از 244
شاید چنانکه نقل کردیم مردم از بودن یونس در کشتی احساس بدي و « فَساهَمَ فَکانَ- الخ » نقل کردهایم. 5- آیت 141 عن که
که موقع افتادن «ٌ وَ هُوَ سَ قِیم » ناگواري کردهاند و قرعه زدهاند و او را بدریا انداختهاند و ماهی او را بدهان گرفته است و بقرینهي
« ابتلعه » گفته شده است نه « التقمه » یونس بکنار مریض بود شاید ماهی نتوانسته است او را فرو برد و در معدهي او بمیرد چون در آیه
و شاید مثل لقمه در دهان گرفته و با دشمنی و حادثهاي برابر شده است که شکارش را از دهان رها کرده است و موج او را بکناري
ما أَنتُم عَلَیهِ » 6- آیت 162 255- 40 -قرآن- 237 - انداخته و البتّه با بر گذار کردن چنین حوادث بیمار و ناتوان میشود. -قرآن- 14
میفهماند سرشت آدمی بر حق بینی و خدا پرستی است و کسی نمیتواند انسان را از راه راست بر گرداند مگر آن را که « بِفاتِنِینَ
[ 48 [ صفحه 310 - سرشت دیگري دارد و از دستهي آتشیان و سوختنی در جهنّم است. -قرآن- 14